per
دانشگاه تهران - دانشکده اقتصاد
فصلنامه تحقیقات اقتصادی
0039-8969
2588-6118
2017-03-21
52
1
1
33
10.22059/jte.2017.59571
59571
Research Paper
علوم شناختی رویکردی برای تبیین رفتار اقتصادی مصرفکننده
Cognitive economics as a new approach in explaining consumer economic behaviors
پرویز محمدزاده
pmohammadzadeh@tabrizu.ac.ir
1
محمدباقر بهشتی
dbeheshti@gmail.com
2
اکرم اکبری
akbari.a@tabrizu.ac.ir
3
دانشیار گروه اقتصاد دانشگاه تبریز
استاد گروه اقتصاد دانشگاه تبریز
دانشجوی دکترا
رفتار مصرفکننده از جمله مهمترین موضوعات مورد بحث در اقتصاد خرد است. در اقتصاد نئوکلاسیک، فرض میشود رفتار انسانها برای رسیدن به هدف، بر عقلانیت محض مبتنیباشد، در حالی که سایمون، مفروضات پارادایم نئوکلاسیکها را نقد کرده و عقلانیت محدود را مطرح میکند. چرا که انسان به دلیل مواجهه با عدم قطعیت و نبود دسترسی به اطلاعات آینده، دارای محدودیتهای شناختی است، به گونهای که نمیتواند بر طبق پیشبینی اقتصاد نئوکلاسیک، عاقلانه و منطقی تصمیم بگیرد، بنابراین بر اساس مطالعات انجام گرفته در این زمینه میتوان گفت که رفتار انسان متأثر از هر دو عامل شهودی و عامل استدلالی است و اینطور نیست که انسان کاملا به صورت عقلانی رفتار میکند. هدف از مقاله این است که رفتار مصرفکننده را از چهار رویکردهای متفاوت اقتصادی، روانشناسی، جامعهشناسی و علوم شناختی بررسی کند. مهمترین دیدگاهی که طی سالیان اخیر توجه زیادی به خود جلب کرده، دیدگاه علوم شناختی است که در زمینهی درک و فهم مغز و ذهن انسان که اطلاعات را دریافت، نگهداری و پردازش میکند، میباشد. تمرکز این علم بر استدلال، ادراک، حافظه، آگاهی، احساسات، توجه، هشیاری، خلاقیت، استفاده از زبان و ارتباط میان آنهاست که برای پی بردن به توانایی مغز و ذهن انسان به کار گرفته میشود.
Consumer behavior is the most important issues in microeconomics. In neoclassical economics it is assumed that in order to reach the goals, human behavior is based on absolute rationality. While, Simon criticizes the paradigm assumptions of neoclassic school and introduces the bounded rationality. Since, because of uncertainty and lack of access to enough information, human faces with limited cognitive. So that cannot decide rationally, according to neoclassical economics predictions. So, based on the studies in this field, we can say that human behavior is affected by the intuitional and reasoning factors. The purpose of this paper is to discuss consumer behavior with a different approach and to mention the critics that are posed to neoclassical economics. The purpose of this paper is to discuss the consumer behavior by using four approaches of economics, psychology, social science and cognitive science. The most important approach which, in recent years, absorb a lot of attention, is cognitive science that attempt to percept human brain and mind which receipts, keeps and process the information. This science focuses on reasoning, perception, retention, cognizance, emotions, attention, awareness, creativity and connection between them which are used to understand the ability of the human brain. The purpose of this paper is to illustrate the function of cognitive science in consumers' behavior as an important matter in economics. JEL Classification: B21، D03، D11
https://jte.ut.ac.ir/article_59571_975ed9baf28722500b842524d9a6c267.pdf
علوم شناختی
نظریه رفتار مصرفکننده
عقلانیت محض
عقلانیت محدود
cognitive science
consumer behavior theory
bounded rationality
absolute rationality
per
دانشگاه تهران - دانشکده اقتصاد
فصلنامه تحقیقات اقتصادی
0039-8969
2588-6118
2017-03-21
52
1
35
60
10.22059/jte.2017.59579
59579
Research Paper
اثرات توسعهی مالی بر کاهش فقر در ایران
The effects of financial development on poverty in Iran
داریوش حسنوند
darioush_hassanvand85@yahoo.com
1
یونس نادمی
younesnademi@yahoo.com
2
استادیار دانشگاه آیت ا... العظمی بروجردی (ره) مدیر گروه اقتصاد
استادیار دانشگاه آیت ا... العظمی بروجردی (ره)
فقر یکی از مهمترین مشکلات دیرین کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه از جمله ایران است. برای حل این مشکل، مطالعات زیادی عوامل مؤثر بر فقر را مورد بررسی قراردادهاند. در این مقاله، نیز اثر توسعهی مالی بر فقر مطلق در ایران، برای بازهی زمانی 1364- 1392و با استفاده از روش سری زمانی ساختاری مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته و از دو شاخص توسعهی مالی "عمق مالی" و "نسبت تسهیلات اعطایی سیستم بانکی به بخش غیردولتی تقسیم بر تولید ناخالص داخلی" استفاده شده است. نتایج برآورد مدلهای تحقیق نشان میدهد که بر اساس هر دو شاخص توسعهی مالی، توسعهی مالی تأثیری غیرخطی و آستانهای بر فقر مطلق داشته است. بدین معنا که تا قبل از حد آستانهی مشخصی، توسعهی مالی موجب بدتر شدن وضعیت فقر مطلق در جامعه میشود اما پس از عبور از این حد آستانه و گسترش توسعهی مالی در کشور، گسترش توسعهی مالی تأثیری مثبت و معنیدار بر کاهش فقر مطلق دارد. حد آستانهای شاخص "عمق مالی" و "نسبت تسهیلات اعطایی سیستم بانکی به بخش غیردولتی تقسیم بر تولیدناخالص داخلی" به ترتیب 62/0 و 27/0 برآورد شده است.
Poverty is one of the most important problems in developed and developing countries such as Iran. For solving this problem, many studies have investigated the effective factors on poverty. In this paper, the impact of financial development on absolutepoverty in Iran has been investigated during 1985-2013 by using the Structural Time Series method. For do it, two indicators of financial development including “financial deepening” and “the facilities granted by the banking system to the private sector divided by GDP” have been applied. Estimation results of the models indicate that the financial development has a non-linear and threshold impact on absolute poverty. In other word, when “the financial development indicators” are less than a threshold level, financial development causes deterioration of the poverty in society but after this threshold level and developing financial development in the country, expanding financial development has a significant negative impact on poverty. The threshold level of “financial deepening” and “the facilities granted by the banking system to the private sector divided by GDP” have been estimated about 0.62 and 0.27 respectively.
https://jte.ut.ac.ir/article_59579_981046b81de6e44ca4f81e0c39d0ff5d.pdf
توسعه ی مالی
رشد اقتصادی
فقر
ایران
Financial Development
economic growth
poverty
Iran
per
دانشگاه تهران - دانشکده اقتصاد
فصلنامه تحقیقات اقتصادی
0039-8969
2588-6118
2017-03-21
52
1
61
87
10.22059/jte.2017.59581
59581
Research Paper
بررسی رابطه بین جهانی شدن و نابرابری درآمدی: کاربردی از مدل انتقال ملایم آستانهای پانلی
Investigating the relationship between globalization and income inequality: an application for Panel Smooth Transition Threshold Regression Model
حسن خداویسی
h.khodavaisi@urmia.ac.ir
1
سمیه نجار قابل
somaye.najari@yahoo.com
2
احمد عزتی شورگلی
ahmetezzati@gmail.com
3
دانشیار دانشکدهی اقتصاد و مدیریت دانشگاه ارومیه،
دانشجوی کارشناسی ارشد دانشکدهی اقتصاد و مدیریت، دانشگاه ارومیه
کارشناس ارشد دانشگاه ارومیه
دیدگاه غالب، پیرامون رابطهی جهانی شدن و نابرابری درآمدی در اقتصاد که تحت عنوان اجماع واشنگتن شناخته میشود، معتقد است که جهانی شدن نابرابری درآمدی را کاهش میدهد. بر مبنای تئوری هکشراوهلین، هر کشور آن کالایی را صادر میکند که با استفاده از عامل تولید فراوان خود آن را تولید کرده است. از سوی دیگر برمبنای قضیهی استالپر- ساموئلسون کاهش تعرفه و سایر محدودیتهای تجاری منجر به کاهش تفاوت پرداختی بین درآمد عوامل تولید میشود، که نتیجهی نهایی آن کاهش نابرابری درآمد در داخل و بین کشورها میباشد. اما تحقیقات تجربی اخیر نشان دادهاند که جهانی شدن علاوه بر جنبههای مثبت، میتواند منجر به ایجاد نابرابری درآمد شود. در این راستا، این مطالعه با استفاده از دادههای 71 کشور مختلف جهان طی دورهی زمانی 2002-2013، با بهکارگیری رگرسیون انتقال ملایم پانلی، و با در نظر گرفتن تولید ناخالص داخلی سرانه و جهانی شدن اقتصادی به عنوان متغیرهای انتقال، به بررسی رابطهی غیرخطی متغیرهای تحقیق و آزمون منحنی کوزنتس رشد- نابرابری درآمدی از یکسو و منحنی U شکل ارتباط جهانی شدن و نابرابری از سوی دیگر پرداخته است. نتایج مطالعه نشان میدهد که منحنی کوزنتس برای رشد- نابرابری قابل رد نیست، از سویی جهانی شدن در مراحل اولیه خود نابرابری را کاهش داده اما بهتدریج نابرابری را افزایش میدهد.
The dominant view, regarding the relationship between globalization and economic inequality which is known as Washington Consensus, believes that globalization reduces income inequality. Heckscher-Ohlin model asserts that countries engaged in trade will export a commodity which uses their abundant factor of production. Moreover, based on Stolper-Samuelson theorem removing tariff and trade barriers will reduce pay differential between factors of production within and between countries and the final result is the reduction in income-inequality within and among countries. Recent empirical results confirm that globalization alongside its positive effects leads to the increase in income inequality. This paper tries to study the nonlinear relationship between globalization and income inequality using data from 2002 till 2013 for 71 countries and applying Panel Smooth Transition regression model by choosing GDP per capita and globalization index as transition variables to test the inverted U Kuznets curve on the one hand and to study the U curve on the other. This paper shows that if wechoose real per capita income as a transition variable then we cannotreject the inverted-U Kuznets curve but if we choose globalizationindex as a transition variable then freer world result in lessinequality initially but higher inequality appears gradually. JEL Classification: F15, D63, H53
https://jte.ut.ac.ir/article_59581_33cf0663aaea92969386c8ecea5fc7f6.pdf
نابرابری درآمدی
جهانی شدن
شاخص KOF
انتقال ملایم پانلی
منحنی کوزنتس
Income Inequality
Globalization
KOF index
Panel Smooth
Transition
Kuznets Curve
per
دانشگاه تهران - دانشکده اقتصاد
فصلنامه تحقیقات اقتصادی
0039-8969
2588-6118
2017-03-21
52
1
89
115
10.22059/jte.2017.59588
59588
Research Paper
تحلیل تاثیر سرریزهای بین استانی سرمایه انسانی بر رشد اقتصادی در ایران
Analysis of Inter- Province Spatial Spillover Effects of Human Capital on Economic Growth in Iran
زهرا دهقان شبانی
zahra_dehghan2003@yahoo.com
1
روح اله شهنازی
rshahnazi@shirazu.ac.ir
2
استادیار بخش اقتصاد دانشگاه شیراز
استادیار بخش اقتصاد دانشگاه شیراز
سرمایهی انسانی یکی از مهمترین عوامل تعیینکنندهی رشد اقتصادی میباشد. این عامل از طریق افزایش بهرهوری نیروی انسانی، افزایش توان ایجاد و ظرفیت جذب فناوریهای جدید، افزایش بهرهوری سرمایهی فیزیکی و کاهش جرم و جنایت، بهبود انتخابهای سیاسی و مهاجرت افراد تحصیل کرده به مناطق با سرمایهی انسانی قویتر، هم اثراتی بر منطقه مورد نظر و هم اثرات سرریز بر رشد مناطق همجوار دارد. هدف مقالهی حاضر، تحلیل اثرات مستقیم و سرریزهای فضایی سرمایهی انسانی بر رشد اقتصادی در استانهای ایران میباشد. برای دستیابی به این هدف، از مدل در بین فضایی در دادههای تابلویی که با بهکارگیری تکنیک حداکثر درستنمایی برآورد میشود، برای 28 استان ایران طی دورهی زمانی 90-1380 استفاده شده است. یافتهها نشان میدهد که سرمایهی انسانی تأثیر مستقیم مثبت و معناداری بر رشد اقتصادی هر استان دارد. همچنین سرمایهی انسانی یک استان اثر سرریز مثبت بر رشد سایر استانهای داشته، به این معنی که با افزایش سرمایهی انسانی هر استان، به طور متوسط رشد اقتصادی سایر استانها افزایش یافته است.
Human capital has important role on economic growth. This factor can increase labor and capital productivity. It can increase capacity of new technology and reduce criminal participation and improve voters’ political behavior and migration of people with high human capital to another region has effects on region and spatial spillover on other regions. The present study aimed to analyze the direct and spatial spillover effects of human capital on economic growth in provinces of Iran. For this aim, we estimate a Spatial Durbin Model in panel data by using ML technique for 28 provinces over the period 2001-2011. The results indicated that human capital has a positive and significant direct effect on economic growth of each province. Also, human capital has a significant and positive spatial spillover on economic growth in other provinces. This means that with increase human capital of each province, increase average of economic growth of other provinces. JEL Classification: C33, J24, O47, R11
https://jte.ut.ac.ir/article_59588_9c9fa4e99761e0a71303b23f8a937b6c.pdf
سرریزهای فضایی
سرمایه انسانی
رشد اقتصادی
مدل دربین فضایی
ایران
Spatial spillovers
Human capital
Economic Growth
Spatial Durbin Model
Iran.
per
دانشگاه تهران - دانشکده اقتصاد
فصلنامه تحقیقات اقتصادی
0039-8969
2588-6118
2017-03-21
52
1
117
138
10.22059/jte.2017.59590
59590
Research Paper
تحلیل فضایی تاثیر عوامل اقتصادی-اجتماعی بر وقوع جرائم در استان های ایران با تاکید بر مهاجرت (90- 1385)
Spatial analysis of the impact of socio-economic factors on crimes in provinces of Iran emphasizing on immigration (2006-2011)
شکوفه فرهمند
farahmand.shekoofeh@gmail.com
1
بابک صفاری
babak.saffari@gmail.com
2
وجیهه موسوی
v.mousavi125@gmail.com
3
استادیار، دانشکدهی علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه اصفهان
استادیار، دانشکدهی علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه اصفهان
کارشناس ارشد اقتصاد، دانشگاه اصفهان
مسأله احساس امنیت همواره مورد توجه جوامع بوده است، به همین دلیل، به اشکال مختلف به دنبال تأمین این نیاز خود رفتهاند. این پژوهش به دنبال بررسی ارتباط بین عوامل اقتصادی-اجتماعی و ارتکاب جرم با تأکید بر مهاجرت است. عوامل متعددی بر میزان جرائم مؤثرند که با کنترل آنها میتوان وقوع جرائم را کاهش داد. در این پژوهش بدلیل داشتن بعد مکانی در دادهها، از تکنیک اقتصادسنجی فضایی استفاده شده است. مدل در قالب مدل داده های پانل دوربین فضایی تصریح و با دو متغیر سرقت و قتل عمد به عنوان پراکسی جرم شهری برای 30 استان ایران طی سالهای 90-1385 برآورد شده است. اثرات فضایی از طریق تصریح فضایی مدل و نیز وقفه فضایی مهاجرت مورد بررسی قرار می گیرد. در مدل I متغیرهای بیکاری، نرخ شهرنشینی و درآمد سرانه اثر مثبت و معنیداری بر سرقت و متغیرهای صنعتی شدن و ضریب جینی رابطه عکسی با نرخ سرقت داشته اند. در مدل دوم، نرخ رشد اقتصادی رابطه مستقیم و درآمد سرانه تأثیر معکوس و معنیداری بر نرخ قتل عمد داشته اند. ضریب متغیر دوربین فضایی در مدلها معنیدار نیست. همچنین ضرایب وقفه و خطای فضایی مثبت و معنی دار بدست آمده است که این نتیجه با آزمونهای وابستگی فضایی تأیید شده و تأثیرپذیری مثبت جرم از استانهای مجاور را نشان میدهد.
Societies have paid attention to safety. This study examines the relationship between socio-economic factors and crime, emphasizing on immigration. Due to the locational aspect of the data, spatial econometric techniques are used. The model has been specified in the form of Spatial Durbin Panel Data Model (SDPDM). The specified model has been estimated for 30 provinces of Iran in 2006-11 by considering two variables of theft and murder. In model I, unemployment, urbanization and income per capita have had significant positive impacts on theft, while industrialization and Gini coefficient have inversely influenced theft. In model II, economic growth and income per capita have had significant positive impact on murder rate. Result show spatial dependence.
https://jte.ut.ac.ir/article_59590_9aae250e338419f02c5b7a11d1f536d6.pdf
تحلیل فضایی
جرم
دادههای پانل فضایی
دوربین فضایی
مهاجرت
Spatial analysis
crime
Spatial Panel Data
Spatial durbin
Immigration
per
دانشگاه تهران - دانشکده اقتصاد
فصلنامه تحقیقات اقتصادی
0039-8969
2588-6118
2017-03-21
52
1
139
162
10.22059/jte.2017.59608
59608
Research Paper
انتخاب نظام ارزی بهینه برای اقتصاد ایران: رویکرد DSGE
Optimal Exchange Regim for Iranian economy: DSGE Approach
محمود محمودزاده
mah1355@gmail.com
1
سمیه صادقی
somysadeghi@yahoo.com
2
دانشیار گروه اقتصاد، واحد فیروزکوه، دانشگاه آزاد اسلامى، فیروزکوه، ایران.
استادیار گروه حسابداری، واحد آیت ا... آملی، دانشگاه آزاد اسلامی، آمل، ایران،
هدف این تحقیق، انتخاب نظام ارزی بهینه برای اقتصاد ایران زیر سایهی قواعد مختلف سیاست پولی در مواجه با شوکهای داخلی و خارجی است. بدین منظور، واکنش متغیرهای کلیدی اقتصاد کلان نسبت به شوکهای نرخ بهره و رابطهی مبادله، تحت قواعد سیاست پولی تثبیت نرخ ارز، هدفگذاری تورم (شناورسازی) و تیلور با هدف نرخ ارز (ترس از شناورسازی) بررسی شده است. نتایج نشان میدهد که تأثیر شوکهای نرخ بهره و رابطهی مبادله بر متغیرهای اقتصاد کلان به طور معناداری به کانالهای قواعد پولی بستگی دارد، به طوری که هر یک از شوکها تحت قاعده سیاستی تیلور با هدف نرخ ارز منجر به نوسانات بیشتر سرمایهگذاری و تولید کل در هر دو بخش قابل تجارت و غیر قابل تجارت خواهد شد، اما واکنشهای تورم و نرخ ارز تحت این قاعده متقاعد کنندهتر است، در حالی که تحت قاعدهی هدفگذاری تورم، هر چند متغیرهای سرمایهگذاری، مصرف و تولید با نوسانات کمتری همراه است، اما واکنشهای تورم و نرخ ارز واقعی تحت این قاعده شدیدتر است. در مجموع چنین استنباط میشود که قاعده تیلور با هدف نرخ ارز، در تثبیت نرخ ارز واقعی و تورم از عملکرد بهتری برخوردار است. نتیجهی کلیدی این است که در گذار به سمت نظام ارزی شناور آزاد، مقامات پولی ایران از نظام ارزی میانه پیروی کنند.
We compare alternative monetary policies for Iranian economy that This paper compares alternative monetary policy rules for Iranian economy in faces to both internal and external shocks. For this purpose, we investigate the responses of macroeconomic variables respected to the money base and the terms of trade shocks, under three types of monetary rules including fixed exchange rate, inflation targeting and floating of nominal exchange rate at the hard peg through an intermediate exchange rate regime. The results show that the affecting of both shocks on macroeconomic variables is significantly dependent on monetary rules. Accordingly, the intermediate exchange rate regime create higher volatilities in investment and production in both tradable and non tradable sectors, but the reactions of inflation and real exchange rate are convincing. By contrast, the inflation targeting rule induces to lower volatilities in investment, consumption and production, but it tends to higher volatilities of inflation and real exchange rate. Overall, it seems appropriate for Iranian monetary authorities to conduct this rule in the context of an intermediate exchange rate regime, as a preliminary phase before the transition to a floating regime. JEL Classification: F0, F4
https://jte.ut.ac.ir/article_59608_f23c1a83c84b52c2937062a88b46c46b.pdf
نظام ارزی
سیاست پولی
اثر انتقالی نرخ ارز
الگوی DSGE
Exchange rate regim
monetary policy
Pass-through exchange rate effect
DSGE Model
per
دانشگاه تهران - دانشکده اقتصاد
فصلنامه تحقیقات اقتصادی
0039-8969
2588-6118
2017-03-21
52
1
163
186
10.22059/jte.2017.59615
59615
Research Paper
تحلیل عوامل مؤثر اقتصادی بر حباب قیمت مسکن (مطالعه موردی شهر تهران)
Analysis of economic effective factors on the housing price bubble (Case Study: Tehran)
رضا نصراصفهانی
rnasre@gmail.com
1
بابک صفاری
babak.saffari@gmail.com
2
محمدرضا لطیفی
mreza.latifi1990@gmail.com
3
مدیر گروه و هیئت علمی گروه اقتصاد شهری دانشگاه هنر اصفهان
استادیار اقتصاد گروه اقتصاد دانشگاه اصفهان
دانش آموخته اقتصاد شهری دانشگاه هنر اصفهان
در این پژوهششناساییسهمعواملغیرذاتیدرقیمت واقعیمسکن، شناساییعواملمؤثربرحبابقیمتمسکندر شهرتهران(کوتاهمدتوبلندمدت)وتعیینسهمهریکازعوامل اقتصادیدرحبابقیمتمسکندر دورهی زمانی 92-1371 مورد توجه بوده است. دومدلاقتصادیباتوجهبهمبانینظریاستخراج، بااستفادهاز روشهایاقتصادسنجی VAR، ARDL و با کمک نرم افزارهای Eviews وMicrofit،تخمینزدهشده است. برآورد الگوی پویای ارزش ذاتی مسکن و تأیید اعتبار مدل و آزمون ریشه واحد بر روی جزء پسماند مدل (حباب) نشان میدهد که تغییرات توضیح دادهشده توسط متغیرهای توضیحی در مقایسه با تغییرات توضیح داده نشده (خطاها) معنیدار و جزء پسماند پایا است و آن را میتوان به عنوان حباب قیمت مسکن شهر تهران پذیرفت. در مورد متغیرهای توضیح دهندهی ارزش ذاتی- واقعی مسکن شهر تهران، نیز میتوان گفت تعداد خانوار با داشتن ضریب 112/1- دارای بیشترین کشش قیمتی و نسبت وام به ارزش با داشتن ضریب 0674/0، دارای کمترین کشش قیمتی در ارزش ذاتی بوده است. در بین متغیرهای توضیح دهندهی حباب قیمت مسکن شهر تهران متغیرهای حجم نقدینگی واقعی کشور با یک وقفه با ضریب 26/0 مهمترین متغیر و متغیر نرخ واقعی بهره با یک وقفه با داشتن ضریب 0048/0، کم اهمیتترین متغیر توضیحی حباب قیمت مسکن در شهر تهران است.
The frequent occurrence of currency crises in recent years brought the early warning literature back in the researchers spotlight. In recent years, concept of an early warning system (EWS) developed that should be able to identify various costly events, such as currency crises, early enough for policy makers to reduce the costs. This study attempted by using Iran's economy quarterly data during the period 1988-2014 and using a model with discrete dependent variable, design an early warning system with all the required components on the Iranian economy and explain it. The results of this study indicate that the designed system to greatly explain the determinants of a currency crisis in Iran and has high ability in predicting this crises in the time periods studied. According to the results, currency crises in Iran are due to a combination of different imbalances in the real and public sectors, external balance and the financial sector. Based on these results, variables of ratio of bank loans to bank deposits, ratio of bank debt to the central bank to monetary base, inflation and industrial production growth (due to the high dependence on imports) are the largest and strongest role in increasing the probability of currency crises in Iran. As well as, variables of ratio of bank deposits to liquidity, ratio of foreign exchange earnings to the central bank's foreign assets and real GDP growth are most important role in reducing the probability of a currency crisis in Iran. JEL Classification: C25، C53، F31، G01
https://jte.ut.ac.ir/article_59615_599aeb7d024d8cd3b730952dc65a82f8.pdf
بازار مسکن
ارزش ذاتی مسکن
حباب قیمت مسکن
مدل اتورگرسیون برداری VAR
مدل ARDL
fundamental value of house price
housing price bubble
housing market in Tehran
VAR
ARDL
per
دانشگاه تهران - دانشکده اقتصاد
فصلنامه تحقیقات اقتصادی
0039-8969
2588-6118
2017-03-21
52
1
187
214
10.22059/jte.2017.59617
59617
Research Paper
طراحی یک سیستم هشدار زودهنگام بحرانهای ارزی در ایران: رویکرد رگرسیون لجستیک
The design of an early warning system of currency crisis in Iran: A logistic regression approach
محمد نصراللهی
m.nasrollahi@modares.ac.ir
1
کاظم یاوری
kyavari@modares.ac.ir
2
رضا نجارزاده
reza_najarzadeh@yahoo.com
3
نادر مهرگان
mehregannader@yahoo.com
4
دانشگاه تربیت مدرس
عضو هیات علمی/دانشگاه تربیت مدرس
عضو هیات علمی/دانشگاه تربیت مدرس
عضو هیات علمی/ دانشگاه بوعلی سینا
وقوع مکرر بحرانهای ارزی در سالهای اخیر، ادبیات هشدار زودهنگام را به کانون توجه محققان بازگردانده است. در سالهای اخیر مفهومی از یک سیستم هشدار زودهنگام () توسعه یافته، که باید قادر به شناسایی وقایع پرهزینه نظیر بحرانهای ارزی باشد تا زمان کافی برای کاهش هزینههای بحران را برای سیاستگذاران به وجود آورد. این پژوهش، تلاش میکند تا با بهکارگیری دادههای فصلی اقتصاد ایران طی دورهی زمانی 1393-1367 و با استفاده از یک مدل با متغیر وابستهی گسسته، ضمن بررسی عوامل مؤثر بر وقوع بحران ارزی در کشور، یک سیستم هشدار زودهنگام بحرانهای ارزی را با تمام مؤلفههای مورد نیاز در مورد اقتصاد ایران طراحی و تبیین کند. نتایج حاصل از این مطالعه نشان میدهد که سیستم طراحی شده به میزان زیادی عوامل تعیین کنندهی بحران ارزی را در ایران تبیین کرده و توانایی بالایی در پیشبینی این بحرانها در دورههای زمانی مورد بررسی داشته است. بر اساس نتایج به دست آمده، بحرانهای ارزی در ایران در نتیجهی ترکیب عدم تعادلهای متفاوتی در بخشهای واقعی و عمومی، موازنهی خارجی و بخش مالی کشور به وقوع پیوستهاند. بر اساس این نتایج، متغیرهای نسبت وام به سپرده، نسبت "بدهی بانکها به بانک مرکزی" به پایهی پولی، نرخ تورم و رشد تولید صنعتی (به علت وابستگی شدید به واردات)، بیشترین و قویترین نقش را در افزایش احتمال ایجاد بحرانهای ارزی در ایران داشتهاند. همچنین، متغیرهای نسبت سپردههای بانکی به نقدینگی، نسبت درآمد ارزی به داراییهای خارجی بانک مرکزی و رشد تولید ناخالص داخلی واقعی، مهمترین نقش را در کاهش احتمال وقوع بحران ارزی در ایران دارند.
The frequent occurrence of currency crises in recent years brought the early warning literature back in the researchers spotlight. In recent years, concept of an early warning system (EWS) developed that should be able to identify various costly events, such as currency crises, early enough for policy makers to reduce the costs. This study attempted by using Iran's economy quarterly data during the period 1988-2014 and using a model with discrete dependent variable, design an early warning system with all the required components on the Iranian economy and explain it. The results of this study indicate that the designed system to greatly explain the determinants of a currency crisis in Iran and has high ability in predicting this crises in the time periods studied. According to the results, currency crises in Iran are due to a combination of different imbalances in the real and public sectors, external balance and the financial sector. Based on these results, variables of ratio of bank loans to bank deposits, ratio of bank debt to the central bank to monetary base, inflation and industrial production growth (due to the high dependence on imports) are the largest and strongest role in increasing the probability of currency crises in Iran. As well as, variables of ratio of bank deposits to liquidity, ratio of foreign exchange earnings to the central bank's foreign assets and real GDP growth are most important role in reducing the probability of a currency crisis in Iran. JEL Classification: C25,C53, F31, G01
https://jte.ut.ac.ir/article_59617_0237b1049b01cf55143fec3e5d15ac6d.pdf
بحرانهای ارزی
سیستم هشدار زودهنگام
رگرسیون لجستیک
Currency Crises
early warning system
Logistic regression
per
دانشگاه تهران - دانشکده اقتصاد
فصلنامه تحقیقات اقتصادی
0039-8969
2588-6118
2017-03-21
52
1
215
243
10.22059/jte.2017.59618
59618
Research Paper
ارزیابی عوامل موثر بر جذب گردشگران بینالمللی با استفاده از مدل جاذبه
A Gravity Model Analysis on Determinants of Tourism Flow to Iran
محسن نظری
dmnazari@gmail.com
1
محمد رحیم اسفیدانی
esfidani@ut.ac.ir
2
سید مهدی طباطبایی
m.tabatabaee92@ut.ac.ir
3
دانشیار گروه مدیریت بازرگانی دانشکدهی مدیریت، دانشگاه تهران
استادیار گروه مدیریت بازرگانی دانشکدهی مدیریت، دانشگاه تهران
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت جهانگردی، دانشکدهی مدیریت دانشگاه تهران
با توجه به افزایش شمار گردشگران بینالمللی و نقش روز افزون صنعت گردشگری در اقتصاد کشورها، شناسایی عوامل مؤثر در جذب گردشگران بینالمللی بیش از پیش ضروری جلوه میکند. دولتها و بخش خصوصی بهمنظور توسعه، رقابت و بقاء در صنعت گردشگری نیازمند شناسایی عوامل مؤثر و پیشبینی تقاضای گردشگری میباشند. هدف اصلی این پژوهش به کارگیری تکنیکهای اقتصاد سنجی پنل دیتا در بررسی عوامل مؤثر در جذب گردشگران بینالمللی به ایران و تخمین تابع تقاضا با استفاده از مدل جاذبه میباشد. متغیر وابسته این پژوهش تعداد گردشگران ورودی به ایران به تفکیک از 53 کشور در سالهای 2013-2009 و متغیرهای مستقل تولید ناخالص داخلی سرانه، فاصله جغرافیایی، جمعیت، نرخ ارز بر حسب قیمت واقعی سال 2010، تعداد تختهای هتل، جاذبههای ثبت جهانی و شاخص برند کشور میباشند که دادههای آنها از مراکز اطلاعاتی داخلی و بینالمللی استخراج و با استفاده نرمافزار Eviewsبررسی شده است. نتایج حاکی از آن است که تمامی متغیرها به جزء جاذبههای ثبت جهانی از لحاظ آماری معنادار میباشند. متغیر شاخص برند با ضریب 19/18 بیشترین تأثیر را بر تقاضای گردشگری و بعد از آن تعداد تختهای هتل با ضریب 89/1 دومین عامل اثرگذار است. متغیر فاصلهی جغرافیایی با ضریب 56/2- تنها عامل منفی در جذب گردشگران میباشد.
Due to increasing number of international tourists and the enhancing role of tourism in economies of countries and competing environment, recognizing determinants in attracting international tourists seems very essential than ever before. Public and private sectors need to examine determinants and forecast tourism demand. The primary aim of this study is using econometric techniques to analyzing determinants of attracting international tourists to Iran and estimating tourism demand function by the gravity model and panel data techniques. Our dependent variable is the number of inbound tourists to Iran from countries of origin in 2009-2013. Explanatory variables are Per capita GDP, population of countries of origin, geographical distance, real exchange rate based on 2010 data, and numbers of hotels’ bed, UNESCO world heritage sites and the country brand index which their data acquired from national and international authorities and examined in Eviews 7 software. The results estimated by fixed effects shows that national brand index of Iran has the most positive effect on tourism demand (18.19) and hotels’ beds stand is the second important factor (1.89). But existing UNESCO heritage sites doesn’t have any impact on attracting tourists to Iran. JEL Classification: Z11, Z19, Z30
https://jte.ut.ac.ir/article_59618_9318cad90d6740b60a1a382d69d849d9.pdf
تقاضای گردشگری
پیش بینی تقاضا
مدل جاذبه
پنل دیتا
میراث جهانی یونسکو
Tourism demand
Panel data
Demand Forecasting
Gravity Model
UNESCO World Heritage
per
دانشگاه تهران - دانشکده اقتصاد
فصلنامه تحقیقات اقتصادی
0039-8969
2588-6118
2017-03-21
52
1
245
269
10.22059/jte.2017.59619
59619
Research Paper
اثرات مرزی در تجارت دوجانبه ایران و شرکای برتر تجاری: رویکرد الگوی جاذبه غیرخطی
Border Effect on Bilateral Trade of Iran and Major Partners: Approach of Non-Linear Gravity Model
مهدی یزدانی
ma_yazdani@sbu.ac.ir
1
مینا صادقی
sadeghi.economic@gmail.com
2
هادی رمضانی
ramezani.hadi93@gmail.com
3
استادیار گروه اقتصاد دانشگاه شهید بهشتی
دانشجوی دکتری اقتصاد، دانشکدهی علوم اقتصادی و سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
دانشجوی دکتری اقتصاد، دانشکدهی علوم اقتصادی و سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی
نقش فاصله و مسافت بین شرکای تجاری در قالب مفهومی به نام اثرات مرزی، چالشهای فراوانی را در ادبیات الگوی جاذبه بین اقتصاددانان تجارت بینالملل ایجاد کرده و نظریهپردازیهای مختلفی در خصوص اندازهگیری و الگوسازی این متغیر مهم در سالهای اخیر ارائه شده است. همچنین لزوم تخمین غیرخطی الگوی جاذبه طی دههی اخیر تقریباً به طور کامل مورد توافق است. این دو مقوله، ضرورت این مطالعه در تخمین اثرات مرزی به روش حداکثر درستنمایی پوآسوننما مورد توجه قرار گرفته است. این مطالعه سعی دارد اثرات مرزی در مورد تجارت دوجانبه بین ایران و شرکای برتر تجاری آن را طی سالهای 2014-1988 از روشهای غیرخطی الگوی جاذبه مورد ارزیابی قرار دهد. نتایج نشان میدهد متغیر فاصله به عنوان نمایندهی اثرات مرزی در بررسی الگوی تجاری اقتصاد ایران و شرکای برتر تجاری دارای ضرایب 28/0 تا 94/0 به ترتیب در الگوهای حداقل مربعات تعمیم یافته و حداکثر درستنمایی پوآسوننما میباشد که نسبت به سایر متغیرها بسیار بزرگ و پر اهمیت جلوه میکند. همچنین محصور نبودن کشورها در خشکی میتواند بر روابط تجاری اثرگذار باشد و آن را افزایش دهد. بر این اساس باید به نقش فاصله در کاهش روابط تجاری و استفاده از حمل و نقل دریایی برای خنثی کردن آن، اهمیت بیشتری داد.
The role of distance as border effects between trade partners has been created challengeable discussions in gravity model literature for international economists and lead to different theoretical aspects for measuring and modeling of it in recent years. Moreover, the necessity of non-linear method for estimation of gravity model has been perfectly agreed. The importance of this study is the estimation of border effects by using Poisson – Pseudo Maximum Likelihood (PPML). Hence, this study tries to evaluate border effects on bilateral trade among Iran and major partners during 1988-2014 using non-linear method for gravity model. The results show that coefficient of distance variable as proxy for border effects on trade relations among Iran and major partners has 0.28 and 0.94 in generalized least square and PPML methods respectively which it is relatively higher than other coefficients. Not being land-locked country, also could effect on trade relation and lead to increase it. As a policy recommendation, the role of distance and using maritime transportations to reduce it, should be considered. JEL Classification: C01, C23, C87, F10, F14
https://jte.ut.ac.ir/article_59619_b2aa4b311f0a69981d67c7a18fc38acb.pdf
تجارت دوجانبه
الگوی جاذبه غیرخطی
اثرات مرزی
حداکثر درستنمایی پوآسون – پسوئدو
Bilateral Trade
Nonlinear Gravity Model
Border Effect
Poisson – Pseudo Maximum Likelihood